یک دوره دبیر شورایاری منطقه ۱۳ بوده و دوره بعد دبیر شورایاری محله صفا. این دوره هم بر مسند جانشین دبیر تکیه زده تا مشکلات محله را یکی پس از دیگری از میان بردارد. اما او خلاقیت دارد؛ با اینکه شرایطی مشابه شورایاران دیگر داشته و مانند آنها فقط در انتخابات و جلسه های شورایاری شرکت کرده اما آسان از کنار این انتخابات عبور نکرده و تصمیم گرفته کاری کند کارستان! نامش «محمدرضا سعیدی» است و روحیهای سرشار از طنز دارد. این موضوع را نه تنها از حرفهایش بلکه از تصاویر پروفایل تلگرامش هم پیداست. شاید با خواندن این ورودی با خودتان بگویید محمدرضا سعیدی جانشین دبیر محله صفا منطقه ۱۳ چه کار کرده که از دیگر شورایاران متفاوت شده؟ عجله نکنید! با ما باشید تا از کار خاص شورایار محله صفا باخبر شوید.
ما نخستین نفرات بودیم
نخست تصمیم میگیرد قلم به دست بگیرد و خودش بنویسید. این کار را هم انجام میدهد اما نتیجه باب میلش نمیشود. به همین دلیل سراغ نویسندههای دیگر میرود و یکی از خاطراتش را برای آنها تعریف میکند. اما وقتی خاطرات نوشته شده را میخواند بازهم راضی نمیشود تا اینکه از خانم عرفان نظرآهاری کمک میگیرد.
محمدرضا سعیدی میگوید: «تصمیم داشتم خاطرات خودم و شورایاران دیگر را بنویسم. آن هم چه خاطراتی. خاطرات انتخابات دورههای پیشین شورایاری و اندر مصائب شورایار شدن. از طرف دیگر تصمیم گرفته بودم شورایاری، این نهاد مظلوم اجتماعی را به دیگرانی که با آن آشنایی ندارند معرفی کنم. چند نویسنده رفتند و آمدند. از همان ابتدا تصمیم بر این بود که کتاب زمینهای طنز داشته باشد. اما نویسندههایی که میرفتند و میآمدند روحیه طنز مرا راضی نمیکردند. تا اینکه بانوی نویسنده خوب کشورمان عرفان نظر آهاری به من گفت: «همانطور که میدانید قلم من جدی است. اما شاگردی دارم که میتواند کارتان را راه بیندازد.» حقیقتش را بخواهید تا گفت شاگردم خواستم بگویم نه، اما سکوت کردم. شاگردش را معرفی کرد و یکی از خاطراتم را برایش تعریف کردم. او هم همان لحظه شروع به نوشتن و گفت بخوانید. البته قبل از خواندن گفت: من طنز نویس نیستمها! گفتم بگذار بخوانم. خواندن همان و از خنده روده بر شدن همان. گفتم تو همانی هستی که از چند ماه پیش دنبالش بودم. بیا که هیچکس تا به امروز راجع به شورایاری و انتخابات آن کتاب ننوشته. ما نخستین نفرات هستیم.»
من اشتباهی ام
موضوع کتاب، شورایاری و تمام حواشی مرتبط به آن است. از انتخابات گرفته تا چگونگی رای گیری و رای دادن و الزامات لازم برای شورایار شدن. حتی در این کتاب به وظایف ریز و درشت شورایاران و مشکلات پیچیده پیش روی آنها هم اشاره شده است، آن هم به زبان طنز.
سعیدی در این باره میگوید: «از همان روزهای نخست که نهاد شورایاری پا گرفته، شورایار بودهام اما به اشتباه!» با گفتن این حرف میخندد و ادامه میدهد: «حقیقتش را بخواهید من اشتباهیام و اصلا قرار نبود شورایار شوم. سال نخست تاسیس شورایاریها بود و هیچکس نمیدانست شورایاری یعنی چه. من هم برای اینکه پای صندوق بایستم و ۱۰۰ هزار تومان به عنوان دستمزد بگیرم ثبت نام کرده بودم. حتی نمیدانستم چه کسانی قرار است رای بدهند. وقتی صندوقها آماده شد یک نفر از پشت بلندگو گفت: «صندوقدارها سمت راست و نامزدها سمت چپ بایستند.»
با شنیدن واژه نامزدها کنجکاو شدم که نامزد چی؟! مگر انتخابات ریاست جمهوری است؟ با کنجکاوی سراغ راوی رفتم و گفتم: «داستان از چه قراره؟» راوی هم گفت اینها نامزد شورایاری هستند. تو برای یک روز پای صندوق ایستادن ۱۰۰ هزار تومان پول میگیری اما این بنده های خدا ۴ سال کار می کنند و دریغ از یک قران پول.»
نمیدانم چرا اما با شنیدن این حرفها به راوی گفتم میشود من از صندوق درای به نامزدی تغییر ماهیت دهم. راوی پس از رایزی با مسئولان موافقتش را اعلام کرد و اینچنین شد که من در شورایاری ثبت نام کردم و رای آوردم. »
سکوت همیشه علامت رضایت نیست
کتاب پس از تلاش های دو ساله نوشته میشود و نامش را میگذراند «گلادیاتور سازمانی».
محمدرضا سعیدی میگوید: « انگیزهام از روایت این کتاب فقط یک چیز بود: معرفی شورایاری به نهادهای دیگر. اینکه شورایاری را جدی بگیرند و اگر شورایاری را میبینند که پلههای شهرداری منطقه یا شورای شهر را بالا میرود تا مشکل محله را به گوش مسئولان برساند، نگویند شورایاری را چه به حل مشکلات! برای همین با جستجو یکی از بهترین نویسندهها و کاریکاتوریستها را پیدا کردم تا کاری که برای نخستین بار در کشور انجام میگیرد به بهترین شکل خود انجام شود. وقتی کار نوشتن و طرح زدن کتاب تمام شد، هزار نسخه از گلادیاتور سازمانی را با هزینه شخصی خودم چاپ کردم. حتی ۳۰ جلد از این کتاب ۸۸ صفحهای را درون پاکت گذاشتهام تا به نمایندگان شورای شهر هدیه کنم.»
او ادامه میدهد: «اما میخواهم بگویم رسانهها باید دست به کار شوند. از تلویزیون گرفته تا رادیو و روززنامهها. همه باید شورایاری و مشکلات سر راه آنها را بشناسند و دست شورایاران که منتخب مردم هستند را بگیرند. من در این کتاب سراغ شورایاران دیگر هم رفتهام. بسیاری از آنها هنوز شورایار بودند و تعدادی دیگر نه. اما آن قدر مشکلات و معضلات سر راه آنها خندهدار و کوچک اما حلناشدنی بود که گفتند: اسممان را مستعار بنویس! ما هم همین کار را کردیم.»
آقای سعیدی یاد یکی از همکارانش میافتد: «یادش بخیر؛ برای نوشتن خاطرهای سراغ یکی از شهرداران پیشین منطقه رفتم و گفتم میخواهم این خاطرات را چاپ کنم. ناراحت نمیشوید با اسم و کاریکاتور خودتان باشد؟ سکوت کرد. خودش میدانست دورهای که شهردار بود، راه تعامل را با شورایاری گشوده بود. او بهترین تعامل را با شورایاران را برقرار کرد اما سکوت کرد و مجبور شدیم اسم و رسمش را به مستعار در کتاب بنویسیم اما نوشتیم.»
هواتو دارم
از نوشتن آیین نامه ستاد هماهنگی شورایاری هم در کتابش نوشته است. او میگوید: «وقتی که مرتضی طلایی، رئیس ستاد هماهنگی شورایاری از شورایاران دعوت کرد در نوشتن آییننامه مشارکت کنند، دور هم جمع شدیم. جالب است بدانید که اتفاقات و داستانهای این جلسه را هم به زبان طنز نوشتهام و نگذاشتهام چیزی از دستم در برود. ما شورایاران باید خودمان هوای خودمان را داشته باشیم و برای معرفی این نهاد به دیگران و مخصوصا مسئولان همت کنیم. »
چرا گلادیاتور سازمانی؟
از جانشین شورایاری محله صفا می پرسیم چرا اسم کتاب را گلادیاتور سازمانی گذاشتید؟ با لبخند می گوید: «در کتاب به این موضوع هم اشاره کردهام و دلیلش را نوشتهام. نگاهی گذرا به تاریخ تحولات سازمان نشان میدهد که سازمانهای پایدار، موفق و متعالی باتوجه به رسالت خود در بستر زمان، همواره در راستای پاسخگویی به نیازهای فزاینده، ناگزیر از تغییر بودهاند. شتاب الزاماتی که تغییر را در دهههای اخیر بر سازمان تحمیل نموده، روندی غیرقابل پیشبینی را برای آن به وجود آورده است، دراین میان آنهایی که نتوانستهاند با سرعت خود را با این تغییرات تطبیق دهند، از گود رقابت خارج شدهاند.»
شورایاران میتوانند گرههای کور را باز کنند
آقای سعیدی داستان انتخاب این نام را برای کتابش اینگونه شرح میدهد: «گلادیاتور سازمانی به زبان ساده این طور تعریف میشود: نیروهای فعال و متعهد یک سازمان که برای دستیابی به اهداف تبیین شده از هرگونه تلاش، خلاقیت و ابداعی روگردان نیستند. الگوی گلادیاتورهای سازمانی براساس تجربیات گذشته ما در دهه اخیر به ویژه در شورایاری، باغ موزه قصر و شرکت توسعه فضاهای فرهنگی شهرداری تهران، شکل گرفت و اعتقاد براین است که این نوع منابع انسانی میتواند گرههای کور بسیاری را در زمینه تامین اثر بخشی این منبع و استفاده رقابتی از آن در حل چالشهای مدیریتی سده بیست و یکم باز کند. گلادیاتورهای سازمانی، نیروهایی هستند که با دارا بودن مجموعهای از توانمندیها جهت دستیابی به موفقیت، خود به استقبال تغییر میروند. در سازمانهایی که ما نیروها را قائل به گلادیاتورهای سازمانی میدانیم، مدیر یک گلادیاتور و گلادیاتور خود، یک مدیر محسوب میشود و سازمان از مجموعهای از گلادیاتورها تشکیل میشود. گلادیاتورهای سازمانی مانند جنگجویانی در عرصه نبرد هستند که با آخرین مهارتها در فنون رزمی برای مقابله با تهدیدات و تهاجمات احتمالی با هرنوع استراتژی برای اجرای تاکتیک، به اقتضای موقعیت آماده هستند که میتوانند ضامن موفقیت سازمان، در فراز و فرودهایش باشند، نیروهایی که در لحظه میتوانند با تمام توان در مواضع جدید، با آرایش اتخاذ شده، به خوبی صفآرایی و فعالیت کنند.»
برای مشاهده مطلب در سایت شورایاری ها کلیک کنید