دعوت غیر منتظره…

دعوت غیر منتظره…

حتما بارها برایتان پیش آمده که در مکان و زمان غیر پیش بینی شده و در میان هزارن نفر به ناگاه با فردی آشنا و دوست داشتنی روبرو شده و از تصادف لحظات و دیدارهای اینچنینی بسیار ذوق میکنید.
اعتقاد دارم اینها حکمتی دارد که با گذشت زمان اسرارش فاش میشود.
امروز پس از زیارت اهل قبور با خانواده، تصمیم به زیارت شهید پلارک در قطعه ۲۶ گرفتیم،
پس از زیارت در هنگام خروج و گذر از بین مزار شهدا، به اندازه کمتر از دهم ثانیه ای نگاهم به نوشته مزاری متمرکز و در کسری از ثانیه رد شد ولی دلم جا ماند.
ده متر بیشتر نتوانستم بروم.
برگشتم تا علت جاماندن دلم برسر آن مزار ناآشنا را بدانم.
من در طول ۴۱ سال عمرم اولین بار بود از آن قطعه و ردیف گذر میکردم.
آشنائی با آنجا ندارم…
برگشتم و در عین ناباوری علت جاماندن نگاه و دلم را در آن مزار فقط و فقط یک دعوت دریافتم
دعوتی شیرین و زیارتی دلچسب.
زیارت شهیدی از شهدای محله ام صفا، زیارت شهیدی که بارهامنزلش رفتم برای ملاقات، شهیدی که کوچه محله سکونتم مزین بنام اوست
دعوت شدم از سوی شهید زارع کلخوران و قطعا این دعوت با شفاعت قبولی حاجاتم از طرف این شهید بزرگوار خواهد بود
انشإالله
محمدرضا سعیدی
۸دیماه۹۶

 

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

تعداد بازدید: 593